در سالهای اخیر، بحث درباره نقش هوش مصنوعی در محیطهای کاری داغتر از همیشه شده است. اما نکته جالب اینجاست که سطح اعتماد مدیران به هوش مصنوعی در حال افزایش است؛ بهگونهای که بسیاری از آنها میگویند اعتمادشان به عاملهای هوش مصنوعی بیش از کارمندان تازهکار است. این روند نشان میدهد که «اعتماد مدیران به هوش مصنوعی» به یکی از موضوعات کلیدی آینده کار تبدیل شده است.

بر اساس دادههای جدید شرکت SnapLogic، نزدیک به ۸۱ درصد از کارکنان امروزه از ابزارهای هوش مصنوعی در وظایف خود استفاده میکنند. بیش از نیمی از آنها (۵۷٪) از عاملهای هوش مصنوعی برای صرفهجویی در زمان بهره میبرند. با این حال، برخی از کارکنان هنوز نگران هستند که استفاده از این ابزارها ممکن است باعث شود تنبل یا غیرقابلاعتماد به نظر برسند. این مسئله نشان میدهد که اگرچه اعتماد مدیران به هوش مصنوعی رو به افزایش است، اما در سطح کارکنان هنوز مقاومتهایی وجود دارد.
نکته قابلتوجه این است که بیش از نیمی از مدیران (۵۲٪) معتقدند در آینده شغلی خود بیشتر با عاملهای هوش مصنوعی سر و کار خواهند داشت تا با انسانها. حتی ۶۱ درصد از آنان میگویند مدیریت هوش مصنوعی آسانتر از مدیریت افراد است. این دادهها به خوبی نشان میدهد که اعتماد مدیران به هوش مصنوعی نه تنها در حال افزایش است، بلکه به نوعی در حال تغییر نگاه سازمانی به مفهوم «مدیریت» نیز میباشد.
از سوی دیگر، نزدیک به نیمی از کارمندان (۴۶٪) پیشبینی میکنند که در آینده توسط یک عامل هوش مصنوعی مدیریت خواهند شد. هرچند بسیاری از متخصصان تأکید میکنند که آینده کار قرار نیست انسانها را حذف کند، بلکه نقش آنها را متحول خواهد کرد. هوش مصنوعی به عنوان یک شریک کاری میتواند تواناییهای انسانی مانند خلاقیت، استراتژی و نوآوری را تقویت کند — نه جایگزین آنها شود.

دومینیک ولینگتون، مدیر بازاریابی پروژه در SnapLogic، توضیح میدهد: «آینده کار درباره جایگزینی انسانها نیست، بلکه درباره همکاری انسان و ماشین برای تقویت تواناییهای منحصربهفرد انسانی است.» او بر این باور است که برای ایجاد اعتماد واقعی در محیط کار، باید از هوش مصنوعی به عنوان ابزاری مکمل استفاده شود. این دیدگاه بار دیگر اهمیت «اعتماد مدیران به هوش مصنوعی» را برجسته میکند.
اما چالش بزرگ دیگر، شکاف آموزشی است. تنها ۳۶ درصد از کارکنان آموزش رسمی در زمینه هوش مصنوعی دیدهاند و بیش از نیمی (۵۴٪) به صورت خودآموز و از طریق آزمون و خطا یاد گرفتهاند. این شکاف در میان کارمندان تازهکار بیشتر مشهود است؛ جایی که ۷۰ درصد از مدیران خود را بسیار مطمئن میدانند، در حالی که تنها ۳۳ درصد از غیرمدیران چنین احساسی دارند. این نابرابری آموزشی میتواند در بلندمدت بر سطح اعتماد مدیران به هوش مصنوعی و نحوه استفاده از آن تأثیر بگذارد.
ولینگتون هشدار میدهد که این لحظهای حیاتی برای سازمانهاست تا درباره نحوه استفاده از فناوری بهصورت مسئولانه فکر کنند. او معتقد است ایجاد توازن میان فناوری و نیروی انسانی کلید موفقیت در آینده است. در غیر این صورت، اعتماد مدیران به هوش مصنوعی ممکن است بدون پشتوانه واقعی به وابستگی کورکورانه تبدیل شود.
نتیجهگیری
در نهایت، روشن است که «اعتماد مدیران به هوش مصنوعی» در حال تغییر دادن چهره محیط کار است. هرچند این اعتماد میتواند به افزایش بهرهوری و سرعت تصمیمگیری منجر شود، اما بدون آموزش کافی و شفافیت در استفاده از فناوری، خطرات جدیدی نیز به همراه خواهد داشت. آینده شغلی موفق آن است که انسان و هوش مصنوعی در کنار هم کار کنند، نه در برابر هم.
پرسشهای متداول
زیرا مدیران معمولاً تجربه بیشتری در استفاده از فناوری دارند و هوش مصنوعی را بهعنوان ابزاری برای بهبود عملکرد سازمانی میبینند، نه تهدیدی برای شغلها.
خیر، هدف از استفاده هوش مصنوعی جایگزینی انسان نیست، بلکه تقویت مهارتهای انسانی مانند خلاقیت، تحلیل و تصمیمگیری است.
از طریق آموزشهای رسمی، شفافسازی نقش هوش مصنوعی در تصمیمگیریها و ایجاد فرهنگ همکاری میان انسان و ماشین میتوان این اعتماد را افزایش داد.


